مو های پسرم
شیرین ترینم عزیزترینم چی بهت بگم چطوری صدات کنم چه جوری بهت بفهمونم که دلیل زندگی من و بابا تویی فقط تو. این روزها احساس میکنم خیلی بزرگ شدی حرف زدنت روزبروز کاملتر میشه و دلبریهات هم که هر روز بیشتر از دیروز.
این روزها که هوا خوبه بعد از ظهرها میریم پارک و حسابی تخلیه انرژی میشی با بچه ها خیلی خوب رفتار میکنی و همش دنبال بچه های بزرگتر میری و صداشون میکنی نی نی بیاااااااااا
دیروز چند تا پسر بچه شیطون توپت رو گرفته بودن و خودت رو بازی نمیدادن دنبالشون میرفتی و مظلومانه میگفتی نی نی نتن بوپ پایایه
قربون این حرف زدنت برم من قناری کوچولوی من
چندروز پیش داشتیم باهم بازی میکردیم یهو هرسی شدی و موهای منو کشیدی منم باهات قهر کردم اومدی اول دست کشیدی رو سرم و هی گفتی نادی نادی (نازی) بعد صورتمو گرفتی و گفتی مامانی بَبَشی (ببخشید) آخ نمیدونی اون لحظه چه حالی شدم چیکار داری میکنی با من عزیز دلم واقعا دوست داری دیونه تر از این بشم؟
راستی همین جمعه عروسی عمه سپیده است در همین راستا سرمون حسابی شلوغه و سر شما هم چون از همه شلوغتر بود دیروز با بابامهدی رفتی آرایشگاه و یکم سرت رو خلوت کردی وقتی دیدمت احساس کردم بزرگتر شدی اولش یکم غصه خوردم آخه من عاشق اون موهای منگول منگول شلخته و کم پشت بودم ولی وقتی بابا یکم موهاتو درست کرد دیدم خیلی خوشگل شده و به این ترتیب در تاریخ 3/2/92 یکی دیگه از اولینهای زندگیت رو تجربه کردی و اولین آریشگاه رو رفتی فدات بشم الهی. دوست دارم تا هرجا و هرچی و هرجوری که بخواهی