پایاپایا، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 3 روز سن داره

تنها دلیل بودنم

بازهم روز تو

  دیرگاهیست نفسهایم برای رفت و آمد بهانه ای دارند و تو آن بهانه مهربان هستی.     روزت مبارک بهونه نفس کشیدنم. ...
17 مهر 1392

تولد بابا

نمیدونی چه لذتی داره بزرگ شدنت نمیدونی چه کیفی میده وقتی هر روز با یه حرف تازه غافلگیرمون میکنی. وقتی به روزهایی که کوچولوتر بودی فکر میکنم دلم میگیره از این همه شتاب زندگی ولی دیدن بزرگ شدنت هم لذتی داره که با دنیا عوضش نمیکنم. پسر شیرین زبونم هر ثانیه و هر نفس بیشتر عاشقت میشم وبیشتر خدارو بخاطر داشتنت شکر میکنم.خدایا هزار بار شکرت بخاطر این طوطی شکر شکن. چند روز پیش داشتی پاپ کورن یا به قول خودت پشیلا(پفیلا)میخوردی و راه میرفتی که از دستت افتاد و ریخت روی زمین یهو زدی توی صورت خودت و با یه لحن با ناز و عشوه گفتی ههههههیییییییییی خاک بر سرم! انقدر خوشگل گفتی که نمیتونستم جلوی خندمو بگیرم و با صدای بلند میخندیدم و میچلوندمت.قربونت ...
31 شهريور 1392

دلم تنگه

یادته گفته بودم بخاطر تو هرکاری میکنم؟یادته گفته بودم جلوی همه دنیا می ایستم تا تو به خواسته ات برسی؟یادته گفته بودم هر وقت از هرچی دلت گرفت به من بگو تا دنیا رو بهم بریزم و خودم همه غمهات رو بدوش بکشم؟یادته گفته بودم هرجا احساس کردی داری کم میاری فقط کافیه به من فکر کنی تا بیام و مثل یه کوه...نه محکم تر از کوه کنارت باشم و بخاطرت بجنگم؟یادته؟ باور کرده بودی حرفهامو؟باور کرده بودی که تو همه چیز مادرتی؟ باور کرده بودی که هر لحظه اراده کنی حاضرم برات بمیرم؟ باور کرده بودی؟ چرا با من و خودت اینکارو میکنی؟چرا اینقدر صبوری میکنی دردت بجونم؟چرا هیچی نمیگی همه زندگی من؟چرا چند روزه تا به در مهد میرسیم حالتت عوض میشه؟چرا اینقدر بیصدا لبهات رو رو...
10 شهريور 1392

10سال

همیشه فکر میکردم اون روز که برسه من چه حالی هستم ؟چه شکلی شدم ؟روزهام رو چه جوری میگذرونم ؟کجا زندگی میکنم ؟بچه دارم؟ پسره یا دختر؟ چه شکلیه؟ حالا اون روز رسیده خیلی منتظرش بودم میرم جلوی آینه به خودم نگاه میکنم تارهای سفید موهام خیلی بیشتر شده چند تا چروک ریز و درشت هم اطراف چشمام میبینم به نظرم یه کمی هم لاغر تر شدم همچنان سرکار میرم از اون موقع دو تا خونه عوض کردیم و...................یه دنیا چیزهای عادی و تکراری دیگه ولی یه چیز خیلی بزرگ عوض شده .اسمم!! اسم من انگار دیگه پگاه نیست ووووووووووووااااااای چقدر این اسم جدید رو دوست دارم و چقدر بهش افتخار میکنم اسمم شده مادر.... مادر پایا... مادر تو ........یه پسر شاد و شیطون که همه میگن ...
28 مرداد 1392

حال خوب من

حالم خوبه.نمیدونم چرا ولی این چند وقت احساس میکنم حال خوبی دارم.هیچ چیزی عوض نشده همه چیز زندگی سرجاش هست همونطور که بود ولی من حالم خوبه.همچنان من و تو به تنهایی و زاهدان رفتن و بعد از اون هم به هفته ای چند شب شیفت بودن بابا مهدی عادت داریم ولی خوبیم.خوبیم چون با همیم چون همدیگه رو داریم چون تمام زندگی من تویی و چه لذتی بالاتر از اینکه تمام زندگی رو هر لحظه بتونی توی آغوشت داشته باشی. خدایا شکرت بخاطر تمام زندگیم. حالم خوبه چون همه جای خونمون میشه آثار زندگی و بچگی و شیطنت رو دید.از جابجا کنده شدن کاغذ دیواری.از خط خطی شدن در. از تک شدن شمعدونهای جفت و از اینکه همیشه یه توپ پارچه ای و یه ماشین قرمز وسط خونه هست.همه اینها و خیلی چیزهای ...
1 مرداد 1392

دو سالگی

کاری که این روزها میکنم اسمش زندگی کردن نیست فقط و فقط عاشقی میکنم هر لحظه بیشتر از لحظه پیش .نفسی که میکشم هم از هوا نیست عطر تن تو من رو زنده نگه میداره و اینها حرف امروز و دیروز نیست الان دو ساله که دلیل بودنم تویی دوساله که لبریز از توام لبریز از عشق مادری و چقدر خوشبختم که مادرم که مادر توام. تویی که وجودت فقط پاکی و عشقه تویی که نگاه مهربونت و صدای دلنشینت منو تا آسمون میبره و اونجاست که میفهمم همه دنیای من تویی و بس و چه آرزویی کنم جز اینکه تا دنیا دنیاست تو باشی و منم مادرت باشم. عزیزم،امیدم،فرزند رویاهام،میوه دلم،ثمره عشقم دوساله شدنت هزار بار بر من و خودت مبارک باشه .بمونم و ببینم روزهای بالندگی و موفقیت رو. ...
9 تير 1392

مهربون

میدونی داری چه میکنی با من؟میدونی هر روز عاشق تر و دیوونه تر از پیش میشم؟ میدونی حتی با دیدنت هم اشک توی چشمام جمع میشه و دوست دارم تا آخر دنیا نماز شکر بخونم بخاطر داشتنت.آره میدونی .میدونم که میدونی. میدونی نفسم به نفسهات بسته است میدونی که انقدر مهربونی . این روزا احساس میکنم روی زمین نیستم احساس می کنم خونمون توی آسمون نزدیک خداست احساس میکنم خدا یه جوردیگه ای به من نگاه میکنه وووووووووواااااااااااااااااایییییییییییییی خدایا عاشقتم یعنی من انقدر بنده خوبی بودم که همچین نعمتی رو به من دادی؟ شکرت خدایا مکالماتمون با هم زیاد شده راجع به همه چیز با هم حرف میزنیم حتی نظر هم میدی قربونت برم.وقتی میریم بیرون ا...
26 خرداد 1392