بعد از چند وقت
سلام پسر خوشگلم .معذرت می خوام که انقدر تنبلی کردم بابت ننوشتن کارای جدیدت راستش این چند وقت انقدر درگیر بودم که اصلا وقت نمیشد بیام و بنویسم.ولی قول میدم از این به بعد زودتر بیام.
این چند وقت بر این منوال گذشت: روز 22 فروردین ماه یه جشن کوچیک به مناسبت دندون های خوشگل آقا پایا با حضور چند تا از دوستان و فامیلها گرفتیم .خیلی خوش گذشت و پسرم مثل همیشه خیلی آقا و خوش اخلاق بود.همه مهمونها هم کلی شرمندمون کردن و برای پایا کلی کادوهای قشنگ آوردن.دست همگیشون درد نکنه.انشااله در اولین فرصت عکسهاشو میذارم .دیگه بقیه روزهامون انقدر تند و عادی گذشته که هیچی ازش یادم نمونده به جز اینکه پسر قشنگم از دیروز یعنی اول اردیبهشت درست یک هفته مونده به پایان ده ماهگیش چهاردست و پا رفتن رو شروع کرده و حسابی هم توی همین یک روز جبران این چند وقت دیرکرد رو درآورده.خدا به دادمون برسه از این به بعد!
پسر عزیزم نمیدونم چه طوری و با چه زبونی از خدا به خاطر داشتنت و بودنت تشکر کنم .نمی دونم چه خوبی به درگاه خدا کردم که تو فرشته قشنگ رو به من داده مدام با خودم فکر میکنم اگه تو نبودی چطور این روزا رو تحمل میکردم.میدونی عزیزم این دوری بابایی و این که ما مجبوریم خونه خودمون نباشیم بعضی وقتا خیلی سخت و غیر قابل تحمل میشه ولی همه اینها با یه لبخند قشنگت با نگاه کردن به صورت ماهت فراموش میشه و من رو به اوج لذت و خوشبختی میرسونه .مرسی عزیزم که پیش منی .ممنونم که من رو به این لذت رسوندی.خدایا شکرت خدایا هزار بار شکرت.
مهدی عزیزم میدونم که به تو هم سخت میگذره حتی بیشتر از ما.معذرت میخوام که بعضی وقتا کم تحمل میشم و بهانه میگیرم.ولی باور کن قشنگ ترین روز دنیا برای من و پسرت روزیه که بعد از دو هفته تو میای پیشمون.خیلی خیلی دوست داریم عزیزم