پایاپایا، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 6 روز سن داره

تنها دلیل بودنم

بعد از چند وقت

1391/2/3 0:12
نویسنده : پگاه
248 بازدید
اشتراک گذاری

سلام پسر خوشگلم .معذرت می خوام که انقدر تنبلی کردم بابت ننوشتن کارای جدیدت راستش این چند وقت انقدر درگیر بودم که اصلا وقت نمیشد بیام و بنویسم.ولی قول میدم از این به بعد زودتر بیام.

این چند وقت بر این منوال گذشت: روز 22 فروردین ماه یه جشن کوچیک به مناسبت دندون های خوشگل آقا پایا با حضور چند تا از دوستان و فامیلها گرفتیم .خیلی خوش گذشت و پسرم مثل همیشه خیلی آقا و خوش اخلاق بود.همه مهمونها هم کلی شرمندمون کردن و برای پایا کلی کادوهای قشنگ آوردن.دست همگیشون درد نکنه.انشااله در اولین فرصت عکسهاشو میذارم .دیگه بقیه روزهامون انقدر تند و عادی گذشته که هیچی ازش یادم نمونده به جز اینکه پسر قشنگم از دیروز یعنی اول اردیبهشت درست یک هفته مونده به پایان ده ماهگیش چهاردست و پا رفتن رو شروع کرده و حسابی هم توی همین یک روز جبران این چند وقت دیرکرد رو درآورده.خدا به دادمون برسه از این به بعد!

پسر عزیزم نمیدونم چه طوری و با چه زبونی از خدا به خاطر داشتنت و بودنت تشکر کنم .نمی دونم چه خوبی به درگاه خدا کردم که تو فرشته قشنگ رو به من داده مدام با خودم فکر میکنم اگه تو نبودی چطور این روزا رو تحمل میکردم.میدونی عزیزم این دوری بابایی و این که ما مجبوریم خونه خودمون نباشیم بعضی وقتا خیلی سخت و غیر قابل تحمل میشه ولی همه اینها با یه لبخند قشنگت با نگاه کردن به صورت ماهت فراموش میشه و من رو به اوج لذت و خوشبختی میرسونه .مرسی عزیزم که پیش منی .ممنونم که من رو به این لذت رسوندی.خدایا شکرت خدایا هزار بار شکرت.

مهدی عزیزم میدونم که به تو هم سخت میگذره حتی بیشتر از ما.معذرت میخوام که بعضی وقتا کم تحمل میشم و بهانه میگیرم.ولی باور کن قشنگ ترین روز دنیا برای من و پسرت روزیه که بعد از دو هفته تو میای پیشمون.خیلی خیلی دوست داریم عزیزم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (7)

نازنین مامان آروشا
3 اردیبهشت 91 1:49
سلام عزیزم. می دونم خیلی دوری سخته ولی در عوض وقتی به هم می رسید خیلی بیشتر از قبل قدر هم رو می دونید.پایا جون رو ببوس منتظر عکس های خوشگل ش هستم.


مرسی عزیزم از دلداریت این روزها خیلی بهش احتیاج دارم
نسترن(مامان نیروانا)
3 اردیبهشت 91 15:52
اول از همه مبارک باشه عزیزم چهار دست وپا کردن عروسک قشنگمون و بعد هم جای همسریت خالی نباشه...خدایی حق داری دلتنک باشی اونم وقتی که این فرشته کوچولو در حال بزرگ شدنه و ادم دوست داره همراه با همسرش شاهد این پیشرفت ها باشه....امیدوارم زودتر از دلتنگی در بیای عزیزم


ممنونم عزیزم
سمیرا مامان آنیتا
3 اردیبهشت 91 16:38
پس جشن دندونی هم گرفتین و به ما نه آش دادین نه عکس نشون دادین
کادوهاشم مبارکش باشه ..
پگاه عزیز همیشه تو زندگی این جور لحظات هست که همه چی وفق مراد ما نیست .. اما زود تموم میشن و دوباره اون لحظات خوش سه نفره شروع میشه و دیگه پایانی هم نداره
پایای دوست داشتنی ام رو میبوسم


مرسی دوست خوبم بابت حرفای قشنگت
سمیرا مامان آنیتا
17 اردیبهشت 91 11:42
از سوم تا هفدم میشه چهارده روز
اگه دل شما تنگ نشده باشه دل ما تنگیده


مرسی عزیزم دل ما هم خیلی تنگ شده ان شااله میام
نسترن(مامان نیروانا)
22 اردیبهشت 91 1:08
تمام عالم امکان فدایت ای مادر تمام عمر میکنم دعایت ای مادر تمام روزی من از دعای خیر تو بود وحاضرم که دهم جان برایت ای مادر چه خواب های قشنگی زقصه های تو دارم وتا ابد من مسکین گدایت ای مادر چه گیسوان سپیدی چه درد های زیادی واز خدا طلبم من شفایت ای مادر چه رنج ها که کشیدی برایم ای مادر چکار کرده ام عمری برایت ای مادر هزار بوسه به دستت برای این همه مهر هزار یاس سپیدم به پایت ای مادر روزت مبارک
عسل
27 اردیبهشت 91 14:33
خدا شما رو واسه هم نگه داره و سایتون همیشه بالا سر پایا جون هم باشه...



مرسی گلم خیلی لطف کردی
سمیرا مامان آنیتا
31 اردیبهشت 91 9:33
کجایی پگاه جونم ؟


هستم عزیزم